- پیشه داشتن
- ملازم شغل یا کار یا حرفه ای بودن: اژدهایی پیشه دارد روز و شب با عاقلان باز با جهال پیشه ش گربگی و راسوی. (ناصرخسرو) همان مهر و خدمتگری پیشه داشت همان کاردانی در اندیشه داشت. (اقبالنامه. 60)
معنی پیشه داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بحضور بردن، عرض کردن
پیشکش کردن، تقدیم کردن، مقدم داشتن، در حضور داشتن
ملجا داشتن ملاذ داشتن
هویدا داشتن آشکار داشتن: در آبی که پیدا ندارد کنار غرور شناور نیاید بکار. (سعدی)
پیشه کردن حرفه و شغل خود قرار دادن
حامل پیام بودن
پیشه کردن، پیشه ساختن، کاری را حرفه و شغل خود قرار دادن، پیشه کردن
خالص نگهداشتنپاک نگهداشتن، ازخواص وند ما داشتن، مصون داشتن: (سپه را ز بد ویژه او داشتی بزم اندرون نیزه او گاشتی) (دقیقی)
دشمنی داشتن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
پیش گذاشتن
شغل گشتن حرفه قرار گرفتن: بر آن شیشه دلان از ترکتازی فلک را پیشه گشته شیشه بازی. (نظامی)، کار شخصی محسوب شدن عمل کسی قرار گرفتن، عادت شدن: کسی را که خون ریختن پیشه گشت دل دشمن از وی براندیشه گشت. (شا. لغ)
دنباله داشتن، ریع داشتن کشش داشتن صاحب ریع بودن، قوت داشتن، دارای عصب بودن (گوشت)، یا پی کسی (چیزی) داشتن، متابع او بودن بدنبال او رفتن هوای او را داشتن: تا من پی آن زلف سر افکنده همی دارم چون شمع گهی گریه و گه خنده همی دارم. (خاقانی)